کد مطلب:106192 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:568

فصاحت و بلاغت نهج البلاغه











[صفحه 13]

«فصاحت» یعنی درست سخن گفتن و با كلماتی صحیح و زیبا مطلب را بیان نمودن، و از اینرو قرآن كریم فصیح ترین كلام است كه معانی را در الفاظی كوتاه و زیبا بیان نموده است و همین خود یكی از جهات اعجاز قرآن به شمار می آید، یعنی دیگران از اینكه همانند آن سخن بگویند عاجز و ناتوانند خداوند متعالی می فرماید: (قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القران لا یاتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهیرا)[1] «ای پیامبر» بگو اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند (هرگز) مانند آن را نتوانند آورد هر چند بعضی پشتیبان بعضی دیگر باشند».

و «بلاغت» یعنی سخن درست گفتن و كلام فصیح (درست و زیبا) را در جای مناسب خود به كار بردن.

فصحا و ادبای تمام ملل و ادیان به فصاحت و بلاغت «نهج البلاغه» اعتراف و اذعان دارند و ما در اینجا به عنوان نمونه به كلمات برخی از آنان اشاره می نمائیم:

[صفحه 14]

1- گرد آورنده ی «نهج البلاغه» سید رضی قدس سره كه خود از قهرمانان میدان فصاحت و بلاغت بوده و گوی سبقت را از بسیاری از فصحا و بلغای عرب برده و سالیان درازی از عمر شریف خود را صرف جمع آوری گفته های آن حضرت كرده است، در مقدمه ی «نهج البلاغه» می گوید: «... امیرالمومنین علیه السلام سرچشمه ی فصات و منشاء بلاغت و زادگاه آن است و از او اسرار بلاغت آشكار گشت و از وی قوانین و دستورات آن گرفته شد، هر خطیب توانایی بر شیوه ی او راه یافت و به گفتار او یاری جست و با این حال او در میدان پیش رفت و یكه تاز میدان بوده، و دیگران فروماندند... زیرا در كلام او نشانه هایی از علم خدا و عطر و بویی از سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می باشد.

همچنین بعد از خطبه ی (16) می گوید: «در این سخن كه از نزدیكترین سخنان به حقیقت فصاحت است لطایفی نهفته شده كه هیج یك از سخن سنجان به پای آن نمی رسد و بیش از آنچه كه ما از آن به شگفتی فرومی رویم، شگفتی از آن به تعجب می آید!!! به علاوه در آن ریزه كاریهایی از فصاحت است كه نه زبان قادر به شرح آن است و نه هیچ انسانی می تواند به عمق آن برسد و نه آنچه را من می گویم، جز آنان كه در فصاحت پیشگام و ریشه دارند و می توانند درك كنند (آری) (و ما یعقلها الا العالمون): «جز دانشمندان آن را درك نمی كنند».[2].

[صفحه 15]

2- عزالدین عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی كه از دانشمندان معروف اهل سنت در قرن هفتم هجری است و یكی از شارحان معروف نهج البلاغه می باشد- و كتاب شرح نهج البلاغه خود را در 20 جلد نگاشته و بگفته ی خودش تالیف آن چهار سال و هشت ماه (درست به اندازه ی دوران زمامداری و خلافت ظاهری حضرت علی علیه السلام) به طول انجامیده است- او در همین كتاب، بارها در برابر فصاحت و بلاغت فوق العاده ی نهج البلاغه سر تعظیم فرود آورده است و در مقدمه ی كتابش درباره ی علی علیه السلام و نهج البلاغه می گوید: «... اما الفصاحه فهو علیه السلام امام الفصحاء و سید البلغاء و فی كلامه قیل: (دون كلام الخالق و فوق كلام المخلوقین) و منه تعلم الناس الخطابه و الكتابه...».

«امیرالمومنین علی علیه السلام امام و پیشوای فصیحان و سرور بلیغان است و درباره ی كلامش (نهج البلاغه) گفته شده است كه پائین تر از كلام خالق و برتر از كلام مخلوقین است و مردم از او فن خطابه و سخنرانی و راه و رسم نویسندگی را آموخته اند.[3] وی در جاهای متعددی از كتابش نسبت به فصاحت و بلاغت نهج البلاغه تعبیرهای عجیبی دارد، از جمله:

(الف) در جلد 11 صفحه ی 153 پس از شرح بخشی از خطبه ی

[صفحه 16]

(221) می گوید: «... و ینبغی لو اجتمع فصحاء العرب قاطبه فی مجلس و تلی علیهم ان یجدوا له كما سجد الشعراء القول «عدی بن الرقاع» (قلم اصاب من الدواه مدادها...) فلما قیل لهم فی ذلك قالو انا نعرف مواضع السجود فی الشعر كما تعرفون مواضع السجود فی القرآن...» اگر تمام فصحای عرب در یك مجلس اجتماع كنند و این بخش از خطبه برای آنها خوانده شد سزاوار است برای آن سجده كنند همانگونه كه شعرای عرب هنگامی كه شعر معروف «عدی بن الرقاع» (قلم اصاب من الداوه مدادها...) را شنیدند برای آن سجده كردند و هنگامی كه از علت آن سوال شد گفتند: ما محل سجد در شعر را می شناسیم آنگونه كه شما محل سجود را در آیات سجده ی قرآن می شناسید.

(ب) در جلد 7 صفحه ی 214، هنگامی كه به مقایسه ی اجمالی میان بخشی از كلام امیرالمومنین علیه السلام با سخنان «ابن نباته»[4] خطیب معروف قرن چهارم هجری می پردازد می گوید: «... فلیتامل اهل المعرفه بعلم الفصاحه و البیان هذا الكلام بعین الانصاف یعلموا ان سطرا واحدا من كلام نهج البلاغه یساوی الف سطر منه بل یزید و یربی علی ذلك».

آگاهان به علم فصاحت و بلاغت اگر این گفتار علی علیه السلام را با دیده ی

[صفحه 17]

انصاف بنگردند می دانند كه یك سطر نهج البلاغه مساوی هزار سطر از سخنان معروف «ابن نباته» است بلكه بر آن فزونی می گیرد و برتری می جوید».

(ج) و در جلد 2 صفحه ی 84، پس از نقل یكی از خطابه های «ابن نباته» در زمینه ی جهاد كه در اوج فصاحت است و با این عبارت از كلمات امیرالمومنین علیه السلام آمیخته شده است- (ما غزی قوم فی عقر دارهم الا ذلوا) یعنی هیچ قوم و ملتی در درون خانه هایشان مورد هجوم دشمن واقع نشدند مگر اینكه خوار و ذلیل گشتند - ابن ابی الحدید می گوید: «به این جمله بنگر و ببین چگونه از میان تمام خطبه ی ابن نباته فریاد می كشد، فریاد فصاحت و بلاغت و به شنونده اش اعلام می دارد كه از معدنی غیر از معدن بقیه ی خطبه برخاسته و از خاستگاهی غیر از آن خاستگاه است، به خدا سوگند همین یك جمله چنان خطبه ی ابن نباته را آراسته و زینت بخشیده آن گونه كه یك آیه قرآن در لابه لای یك خطبه ی معمولی درست همچون گوهری درخشنده است كه پیوسته نور افشانی می كند و روی بقیه ی سخن نور افشانی می كند».

(د) در جلد 7 صفحه ی 201، در شرح خطبه ی (109) می گوید: «هر كس می خواهد فنون فصاحت و بلاغت را بیاموزد و ارزش كلمات را نسبت به یكدیگر درك كند در این خطبه بیندیشد.

3- «جاحظ» كه از بزرگترین ادبا و نوابغ عرب است و در اوائل قرن

[صفحه 18]

سوم هجری می زیسته در جلد اول كتاب معروف و مشهور خود «البیان و التبیین»- پس از نقل برخی از كلمات امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام از آن جمله «قیمه كل امرء ما یحسنه»[5] یعنی ارزش هر كس همان است كه می داند (به اندازه ی علم و دانش و توانایی او است)- می گوید: اگر در تمام این كتاب جز این عبارت نبود كافی بود، بلكه بالاتر از حد كفایت زیرا بهترین سخن آن است كه مقدار كمش تو را از مقدار زیادش بی نیاز كند و مفهومش ظاهر و آشكار باشد، گویی خداوند جامه ای از جلالت و عظمت و پرده ای از نور و حكمت بر آن پوشانده كه هماهنگ با نیت پاك و فكر بلند و تقوای بی نظیر گوینده اش می باشد. البته خود سید رضی رحمه الله نیز پس از این حكمت می گوید: «این از كلماتی است كه قیمتی برای آن تصور نمی شود و هیچ حكمتی هم سنگ آن نبوده و هیچ سخنی، والایی آن را ندارد».

این بخش را با سخن نویسنده ی معروف مسیحی لبنانی «جورج جرداق» در كتاب ارزنده ی خود «الامام علی صوت العداله الانسانیه» پایان می دهیم.

او در پایان فصلی كه به بیان شخصیت علی بن ابی طالب علیه السلام اختصاص داده درباره ی «نهج البلاغه» چنین می گوید: در بلاغت، فوق

[صفحه 19]

بلاغتها است، قرآنی است كه از مقام خود اندكی فرود آمده سخنی است كه تمام زیبائیهای زبان عرب را در گذشته و آینده در خود جای داده، تا آنجا كه درباره ی گوینده ی آن گفته اند: سخنش پایین تر از كلام خالق و بالاتر از كلام مخلوق است. (جلد 1، صفحه ی 47).[6].

[صفحه 21]


صفحه 13، 14، 15، 16، 17، 18، 19، 21.








    1. سوره ی اسراء، آیه ی 88.
    2. نهج البلاغه،ص 37، چاپ دارالثقلین- قم.
    3. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 24.
    4. نامش: عبدالرحیم بن محمد بن اسماعیل بن نباته است (در سال 374 وفات نمود).
    5. نهج البلاغه، ص 512، حكمت 81، چاپ دارالثقلین- قم.
    6. 1- جهت اطلاع بیشتر مراجعه شود به:

      كتاب «الطراز» تالیف امیریحیی علوی (زیدی) (جلد 1، ص 168 -165).

      كتاب «نظرات فی القرآن» تالیف محمد غزالی نویسنده ی معروف (صفحه ی 154). كتاب «الجریده الغیبیه» تالیف شهاب الدین آلوسی (مفسر معروف).

      كتاب «مصادر نهج البلاغه» تالیف محمد محی الدین عبدالحمید (جلد 1، ص 96).

      كتاب «شرح نهج البلاغه» تالیف شیخ محمد عبده نویسنده معروف و پیشوای بزرگ اهل سنت (در مقدمه ی كتاب صفحات 9 و 10).

      كتاب «تذكره الخواص» سبط ابن الجوزی، خطیب و مفسر معروف اهل سنت (باب 6، صفحه ی 128).